سپندارمذگان یا ولنتاین؟
ما آدمها به بهانه عادت کردهایم. برای سفر رفتن دنبال بهانهی تعطیلی هستیم، برای خوشگذراندن بهانهی دورهم بودن لازم است و برای عشق ورزیدن روز ولنتاین یا سپندارمذگان یا یک چیزی مثل همین ها.
بسم الله الرحمن الرحیم
ما آدمها به بهانه عادت کردهایم. برای سفر رفتن دنبال بهانهی تعطیلی هستیم، برای خوشگذراندن بهانهی دورهم بودن لازم است و برای عشق ورزیدن روز ولنتاین یا سپندارمذگان یا یک چیزی مثل همین ها.
ما هدف از زندگی کردن را گم کردهایم و در کتاب ها و فیلم ها دنبالش میگردیم. ما عشق را از هالیوود یادگرفتیم و خب چون شرایطش نبود بیخیالش شدیم. چون پول زیادی برای خرید خرس چند میلیونی و شکلات نداشتیم، فکر کردیم که عاشق نشویم بهتر است و چون عشق را تجربه نکردیم خودمان را با کار کردن سرگرم کردیم.
البته بهانه ها هم همیشه بد نیستند، اینکه ما به بهانه روز مادر و پدر یادمان بیفتد که گاهی میتوانیم به پدر و مادرمان هم عشق بورزیم یک نعمت است. اینکه ما به بهانه روز تولد به دوست قدیمیمان زنگی بزنیم و کمی از گذشتهی خوبمان حرف بزنیم خیلی هم خوب است. اما مسئله این است که بعد از مدتی ما عادت میکنیم و این آنجایی است که کار خراب میشود. جایی که فکر میکنیم حتما باید تولد دوستمان باشد تا به او سر بزنیم ، اینکه حتما باید روز مادر باشد تا از مادرمان برای تمام زحمتهایش تشکر کنیم.
حقیقت این است که ما کمی باید از زندگی عادی فاصله بگیریم، کمی از سرعت دنیای تکنولوژی زدهمان کم کنیم، کمی از زندگی ماشینیمان دور شویم و وقتی به اندازه کافی دور شدیم، کمی باخودمان خلوت کنیم و فکر کنیم که چرا و چگونه؟ همین.
فکر کنیم که چقدر تا اینجا شبیه آن چیزی هستیم که دوست داریم باشیم. چقدر از مسیر زندگیمان را درست آمدیم و کجا ها اشتباه کردیم. فکر کنیم که اگر فلان روز بدون هیچ بهانهای به دوستمان زنگ میزدیم و برای بعد از ظهر قرار ملاقات میگذاشتیم و به جای الکی ساعت پر کردن مرخصی میگرفتیم، شاید انسان شادتری بودیم. به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم خودمان باشیم؟ به این فکر کنیم که بدون بهانه زندگیمان چقدر بهتر میشود. یکی از راههای ابراز علاقه که به خاطر تکنولوژی و سرعت ارتباطات در حال فراموشیست، نامه نوشتن است. نامه نوشتن ملزم به خلق جمله است و هدیهی مخلوق توسط خالق یکی از راههای ابراز عشق است.
چهل نامه کوتاه به همسرم
نادر ابراهیمی یکی از نویسندههای نام آشنای ایرانی است که نوشتههای عاشقانهاش سالهاست بین مردم طرفدار دارد. نادر ابراهیمی جایی گفته است چهل نامه کوتاه به همسرم و یک عاشقانه آرام دکترینی است از نظر من برای زندگی عاشقانهای که رو به تعالی دارد. در این کتاب نادر ابراهیمی چهل نامه از نامههایی که به همسرش خانم فرزانه منصوری داده است را منتشر کرده. نامههایی که راوی توجه به جزئیات، عشق، فراموشی، قدردانی و ... هستند. نامههایی که بعضی کوتاه و ساده و بعضی عمیق و طولانی هستند.
پریدخت
پریدخت یا مراسلات پاریس تهران نوشته حامد عسکری هم از این دست کتاب هاست. در این کتاب نامه هایی بین دو زوج در دوران قاجار رد و بدل میشود. روزگاری که نبود سرعت در ارتباطات و نبود تکنولوژی باعث انتظار عاشق و معشوق میشدند. انتظاری هر چند سخت ولی شیرین. این که روزها منتظر دستخط محبوبت باشی باعث میشود قدر این هدیه را بیشتر بدانی. هدیه ای که خالقش فقط و فقط برای تو آن را خلق کرده است.
اما حرف آخر آنکه ما بیش از هر چیز در این زمان نیاز به تفکر داریم. به اینکه آیا در راه درستی هستیم؟ به اینکه چرا داریم زندگی میکنیم و چرا باید زندگی کنیم؟ ما نیاز به فکر کردن دربارهی واژه ها و مفاهیمی داریم که معنایشان خیلی از اصلش فاصله گرفته است. ما باید میراث دار خوبی برای نسل آینده باشیم...