loader-img
loader-img-2
هدر ارسال پستی

بعضی از رازها را نباید نگه داشت

5 / 0
like like
like like

آلفرد کوچولو با مادرش بانو سوزان در کلبه ای کوچک زندگی می کند، روزگار آنها به سختی می گذرد و‌ مادر آلفرد برای گذران زندگی در قلعه ی لرد هنری که از اشراف زاده های معروف و‌ ثروتمند است کار می کند. مادر آلفرد را هم با خود به قلعه می برد و لرد هنری با آلفرد رابطه‌ی دوستانه و خوبی دارد تا اینکه یک روز لرد هنری بیش از حد با آلفرد بازی قلقلک بازی را انجام می دهد و به جاهای خصوصی آلفرد دست می زند. آلفرد درد بدی در دلس احساس می کند و احساس خیلی بدی پیدا می کند و ‌دیگر دلش نمی خواهد که با لرد هنری بازی کند. اما لرد هنری به او می گوید که این راز باید بین خودشان باقی بماند و مادر آلفرد از ماجرا خبردار نشود در غیر این صورت مادرش را اخراج می کند و آنها فقیر و بی پول می شوند و همه ی اینها تقصیر آلفرد می شود. آلفرد که نمی خواهد چنین اتفاقی بر سر زندگی شان بیاید سکوت می کند و‌‌‌ بار دیگر هم با لرد هنری بازی‌ می کند اما شب‌ می رود توی اتاقش و از ته دل گریه می کند مادر متوجه حال او می سود و بالاخره آلفرد ماجرا را برای مادر تعریف می کند 

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "بعضی از رازها را نباید نگه داشت" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک