سوفی سایمون و پدر و مادرش هرروز صبح، در راه ایستگاه اتوبوس، حرفهای همیشگی را تکرار میکردند. مادر بلوز سوفی را مرتب میکرد و میگفت: «مدرسه خوش بگذرد، کباب برهی من.» سوفی به دماغ کوچولوی بانمکش چینی میانداخت و رو به مادرش میگفت: «مدرسه جای خوشگذرانی نیست. جای درس خواندن است.» اما آن صبح جمعه، مادر و پدر سوفی به جای نوازشها و سر تکان دادنهای همیشگی چیزی گفتند که سوفی حسابی غافلگیر شد. پدر سوفی گفت: «کلوچهی دارچین بابا، من و مامان فکر کردیم شاید امروز بخواهی برای خودت دوست پیدا کنی.» سوفی بندهای کولهپشتیاش را کشید و گفت: «نه، ممنونم. دوست به دردم نمیخورد.» مادر که موقع رد شدن از خیابان دست او را محکم گرفته بود گفت: «اما گردوی من، یعنی یکی دو تا دوست هم نمیخواهی؟ همهی بچهها چندتا دوست دارند.» پدر گفت: «درست است.» سوفی به آنها اخم کرد. او با بچههای دیگر فرق داشت. سوفی سایمون نابغه بود. دوساله بود که الفبای روسی را از اول به آخر و به عکس از حفظ میگفت. در چهارسالگی اجزای تُستر شکستهی آشپزخانه را بیرون کشید و رادیویی سالم سرهم کرد. هفتساله بود که موفق شد قلبِ کرم خاکیای را توی حیاط خانه جراحی کند. از آنجا که کرمهای خاکی پنج قلب دارند، جراحی خیلی سختی بود. حتماً فکر میکنید پدر و مادر سوفی خوشحال بودند که دخترشان نابغه است. نه، اینطور نبود.
سوفی نابغه
5 / 0
- ناشر : پیدایش
- زبان کتاب : فارسی
- تعداد صفحات : 144
- سال نشر : 1397
- چاپ جاری : 1
- نوع جلد : شومیز
- شابک : 9786002965752
- قطع : پالتویی
- مترجم : نوشین ابراهیمی
- حداقل رده سنی : 9
- حداکثر رده سنی : 18
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران