ساکنان شهر تهران، از بعد رویداد شوم «سال سم» برای همیشه از تجربه ی عشق محروم شده اند. شرکت های فروش عشق، محصول نایاب خود را در نمایشگرهای بزرگ سطح شهر، به رخ شهروندان می کشند و حسرت به دلشان می ریزند. شهروندان فرودست غرب نشین برای مقابله با میراث نحس پیشینیان و آنهایی که از فلاکت آنها سود می برند، ابزاری در دست ندارند. افسردگی، اعتیاد و خودکشی بیداد می کند. شهریار، کاراگاه دایره ی جنایی پلیس، در پی مختوم کردن پرونده ی خودکشی دختری به نام نیلوفر و پسری که هم زمان در آپارتمان او اوردوز کرده، به حقایقی می رسد که او را ناخواسته از مسیر حل پرونده، منحرف می کند. شهریار به دنبال سرنخ های زندگی و مرگ نیلوفر، به سطوح ناشناخته ای از شهر پا می گذارد و ...
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران