loader-img
loader-img-2
هدر ارسال پستی

داگلی بغلی به مدرسه می رود

5 / 0
like like
like like

یک روز بزرگ دیگر برای داگلی بود. آن روز، خورشید در آسمان می‌درخشید. او تازه به قطار پیادهروی اولین روز «مدرسۀ کوچولوها» رسیده بود. داگلی با اشتیاق گفت: «نمی‌دانم قرار است چه کارهایی بکنیم. من که دیگر طاقت ندارم!»
در مدرسه هیچ‌کس به بزرگی و مهربانی داگلی نیست. داگلی حتی در مدرسه هم احساس خوب قلقلک توی شکم‌اش دارد و دل‌اش می‌خواهد بقیه را بغل کند و اولین کسی که بغل می‌کند خانم موهو معلم مدرسه است. به نظر خانم موهو این کار برای خوشامدگویی خیلی خوب است و همه یکدیگر را بغل می‌کنند. او حتی برای حالت اوژانسی هم راهکاری دارد. وقتی بغل لازم می‌شوند بالش به بغل بگیرند! آن‌ها با هم نقاشی می‌کشند، به‌هم آب می‌پاشند و وقتی آجرک‌های برجی که ساخته‌اند می‌ریزد، داگلی بلد است چه‌طور توی هوا همه را بگیرد.

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "داگلی بغلی به مدرسه می رود" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک