loader-img
loader-img-2
هدر ارسال پستی

جادوی بد (سه گانه بد)

5 / 0
like like
like like

همه­‌چیز از آن­جا شروع می­‌شود که در روزهای پایانی مدرسه، دا­نش‌­آموزان موظف می­‌شوند درباره­‌ی نقش جادو در یکی از شاهکارهای شکسپیر، به نام طوفان، مقاله­‌ای بنویسند. کِلی نه‌تنها اعتقادی به جادو ندارد، بلکه با شنیدن این کلمه، در ذهنش خاطرات برادر بزرگ­ترش نقش می‌­بندد که به تردستی و جادوگری علاقمند بود و دو سال پیش، بدون خداحافظی خانه را ترک کرد و دیگر تماسی با آن­‌ها نگرفت. کِلی تنها جمله­‌ای را که در ذهنش نقش می‌بندد، توی دفترش می‌نویسد: «گندش بزنند جادو!» و روز  بعد در کمال ناباوری همان جمله را با دست خط خودش روی دیوار مدرسه می‌بیند! انگار کسی نیمه­‌شب نوشته‌­اش را دزدیده و آن را روی دیوار کپی کرده باشد. از آن‌­جا که کسی حرف­‌های کِلی را باور نمی­‌کند، از طرف مدرسه توبیخ می‌­شود و به عنوان تنبیه باید تابستان خود را در جزیره­‌ای دور افتاده و آتشفشانی بگذراند که دانش‌­آموزان شرور به آن­‌جا فرستاده می­‌شوند­.

کلی با اوقات تلخ و پریشان، بدون این­‌که بداند مقصر اصلی کیست، رهسپار این سفر اجباری می­‌شود و از شروع سفر با حوادثی مواجه می‌­شود که اصلا برایش باورپذیر نیستند!

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "جادوی بد (سه گانه بد)" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک