loader-img
loader-img-2
هدر ارسال پستی

برادرم سوپر قهرمانه

5 / 0
like like
like like

زاک ادامه داد: «به خاطر این برق نور زرد بود، یا نه باید سبز بوده باشه، در سرتاسر بدنم یه انرژی خاصی احساس کردم. انگار تمام ذرات بدنم تو آتیش بود. وقتی که بالاخره تموم شد، زوربون به من تعظیم کرد و گفت انجام شد. ازش پرسیدم چی انجام شد؟ چه قدرت هایی به من داده؟ ماموریتم چیه؟ اون گفت من نباید چیزی بگم. چون اگه بگم این خطر به وجود میاد که در کاری که قراره تو انجام بدی دخالت کرده باشم و همون طور که هرکسی که این نوع موقعیت ها رو می شناسه خواهد گفت کار بسیار بدیه. همه چیز روشن خواهد شد. به وقت خودش. سپس به من لبخند اسرارآمیزی زد و رفت. اما قبل از آنکه در سفینه اش بسته شود گفت چیزی وجود دارد که می توانم به تو بگویم. در نگاهش ترسی ظاهر شد و گفت نمسیس در راهه.»

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "برادرم سوپر قهرمانه" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک