loader-img
loader-img-2
هدر ارسال پستی

آخرین مرز

5 / 0

گرگ کوچک، بی‌آنکه صدایش را بلند کند گفت: «تا کی ما باید اینجا بمانیم؟ تا زمانیکه همۀ ما مرده باشیم؟ کار ما شکار است. ما همیشه از این راه زندگی میکردیم و هرگز گرسنگی نمیکشیدیم. ما در منطقهای متعلق به خودمان زندگی میکردیم، با مرغزارها و کوهها و جنگلهایی از کاجهای بلند. آنجا خبری از بیماری نبود و تعداد کمتری از ما میمردند. از زمانیکه به اینجا آمدهایم، همهمان بیمار شدهایم و بسیاری از ما مردهاند. گرسنگی کشیدهایم و شاهد آن بودهایم که استخوانهای فرزندانمان از پوستهایشان بیرون زده است. آیا اینکه انسان بخواهد به خانۀ خودش بازگردد اینقدر وحشتناک است؟» (از متن کتاب)

آخرین مرز داستان کلاسیک و خوش خوانی از  قصه‌ی سرخپوستان و نبرد آن ها با ارتش ایالات متحده‌ی در راه آزادی است. انتخاب نبردی برای مردن به عنوان انسان‌های اصیل و دارای موطن از هاروارد فاست است که نگاهی به تاریخ آمریکا و تاثیر جویندگان این قاره بر سرنوشت ساکنان واقعی این سرزمین دارد. روایت تلاش «شاین»ها برای بازگشت به سرزمین مادریشان است که نماد زیر پاگذاشتن حق اصالت و به سخره گرفتن آزادی صاحبان اصلی قاره آمریکا است.
داستان در ابتدا کند پیش می‌رود.  و هر چه پیش می رویم،  حوادث و تنش ها به جذابیت اثر کمک می کند و رغبت خواندن بیشتر می‌شود. نگاه جزیی و دقیق فاست کمک می کند تا مخاطب در فضا و اتمسفر روایت قرار بگیرد و همراه با قبیله ی شایان برای کوچ به سرزمین مادری هول و ولا و دغدغه‌ پیدا کند و اثر را تا انتها دنبال کند. توصیفات گیرا هستند.  پررنگ ترین توصیفات قسمتی است که فاست دست بر روی توصیف حالات احساسی شخصیت‌ها در برابر حوادث گذاشته و توصیفات انتزاعی از حالات شخصیت‌های مختلف داستان را می‌سازد و این خصوصیت باعث شده تا شخصیت‌هایی ملموس و پرداخت شده باشند و در ذهن مخاطب ماندگار شوند.  نکته قابل توجه این است که داستان از نگاه سفید پوست‌ها روایت می شود و روایت ورود پیدا نمی کند به داخل قبیله‌ی سرخپوست‌ها. در سراسر کتاب راوی ها سفید پوست‌ها هستند و از منظر و چشم آنهاست که ما سرخ پوست‌ها را می شناسیم و قصه پیش می رود. جالب تر که هیچ دیالوگ مستقیمی از سرخ پوست‌ها نمی‌شنویم و این سفید پوست‌ها هستند که دیالوگ‌ها را ترجمه می کنند. این فرم از نوشتن گویای تسلط محتوای کتاب مبنی بر این است که قصه، قصه‌ی سرخپوست‌هاست ولی سفیدپوست‌ها روایتش می کنند. زبان زبان بومی آنهاست و به زبان سفیدها می‌شنویم حرف‌های کوتاه سرخ پوست‌ها را. هم‌چونان که سرزمین، سرزمین سرخپوست‌هاست ولی سفید پوست‌ها بر آن حکمرانند و از این حیثِ فرم و محتوای آمیخته با همِ نویسنده، ستودنی‌ست.
در کتاب «آخرین مرز» می خوانیم که چطور قبیله‌ای 300 نفره با چند اسب ضعیف و زن و بچه به جای تن دادن به ذره ذره مردن از تبعید و گرسنگی، آزادی را انتخاب می‌کنند حتی اگر عقوبتشان مرگ باشد.
«آخرین مرز» با ترجمه‌ی «فریدون مجلسی» از نشر «اسم» و در قالب رمانی تاریخی تخیلی را می‌توان به آن دست از کسانی توصیه کرد که دولت آمریکا را ناجی و نجات دهنده و پارادایز و آقای جهان می دانند. امید که با خواندن این کتاب پرده های کدر بی اطلاعی کنار رفته و به مفاهیم اصلی موطن و ریشه و آزادی واقعی دست یابند. این کتاب را یک خاورمیانه‌ای و یا جهان سومی ننوشته که انگ بغض داشتن را بخورد، توجه به این نکته جای تامل دارد.

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "آخرین مرز" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک