شب های حرم خانه
محصولات مرتبط
شبهای حرمخانه داستان زندگی گلبخت است. دختری که در اندرونی دربار زندگی میکند، اما با این وجود از جنس زنان درباری نیست. مادر گلبخت تعزیهخوان روستای دهشان بود که بعداز مرگ همسرش، به اصرار یکی از آشنایان دست دخترش را گرفت و به دربار آمد تا خانومباجی زنان دربار شود و در شادی و عزا برایشان مراسم برپا کند. گلبخت هم از جنس مادرش است: عاشق تعزیهخوانی. برای همین بود که مُدام ناز دخترک ناصرالدین شاه را میکشید تا از شاهبابایش اجازه بگیرد و باهم به کتابخانه بروند، بلکه روضةالجنان و سایر مقاتل را بخواند. گلبخت آنچنان هم بخت خوبی نداشت. همسرش که از درباریان بود به دلیل آنچه جاسوسی برای روسیه میخواندند گردن زده شد و فرزندش را نیز بههنگام بارداری در سیاهچالهای دربار از دست داد. با اینوجود خواستگار کم نداشت. چشم زنان دربار همواره دنبال گل بخت بود تا بتوانند برای خویشی و یا یکی از درباریان عقدش کنند. باز شاید برای همین بود که گلبخت مُدام دلش پرمیکشید برای بیرون رفتن از دربار.
همین بیرون رفتنها هم کار دستش داد. دست دلش و دست جوانی که در حجرۀ پدرش به کتابت مشغول بود و عاشق تعزیهخوانی.
گلبخت آرزوهایی هم داشت: اینکه بتواند تعزیهای مثل تعزیۀ مردان، با زره و اسب و خدم و حشم برای زنان اجرا کند. دست آخر هم به آرزویش رسید، اما به کام دلش نه. دلش لرزیده بود، اما زمانه آنقدرا هم بر وفق مرادش نبود که همان بار اول به وصال دست یابد. چرخ زندگی گلبخت آنقدر چرخید تا کس دیگری آمد و دل و بختش را با خود برد.
شبهای خرمخانه داستان زنانه از زندگی زنان درباری است. بیشتر از آن داستان زندگی گلبخت است که در حیرت تفاوت زندگی زنان دربار و زنان بیثروت و شوکت کوچه و بازار.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران