یک خانواده تقریبا معمولی

کتاب " یک خانواده تقریبا معمولی" نوشته ام تی ادواردسون، یک تریلر روان شناختی است.
داستان با یک پروندۀ قتل آغاز می‌شود. اما سوالی اساسی اینجا مطرح می شود.اگر مظنون پرونده دخترتان باشد چه؟حرف‌های او را باور می‌کنید یا مدارکی که علیه اش وجود دارد؟ در این رمان، پدر فکر می‌کند برای دخترش پاپوش درست کرده‌اند.مادر فکر می‌کند او دارد چیزی را پنهان می‌کند.دختر فکر می‌کند آنها روحشان هم خبر ندارد که چه کارهایی از او ساخته است…
یک شب استلای هجده‌ساله دیر به خانه برمی‌گردد و روز بعد به قتل متهم می‌شود. پدر و مادر باید با شرایط حاکم دست‌‌وپنجه نرم کرده و از دخترشان محافظت کنند، باید به‌دنبال حقیقت باشند، ولی واقعاً چقدر دربارۀ فرزندشان می‌دانند؟
داستان از سه دیدگاه مختلف پدر، مادر و دختر روایت می‌شود، ولی چه کسی حقیقت را می‌گوید؟